عقلانیت و حادثه کربلا
عقلانیت و حادثه کربلا
عقل در معنای عمومی وروز مره چیزی است که به انسان منافع بیشتری بدهد ودفع خطرات کند در شریعت وشرع عقل چیزی است که راستی را برمیگزیند هر چند منافعش را ازدست بدهد.
چیزی که راه امام حسین (ع)رااز ما جدامی کند تعریف ایشان از عقلانیت است .
آیابا عقلانیت روزمره ما حادثه کربلا قابل تبیین است ؟
تمام خطرات را یک (بله)وتبعیت حل می کرد ،ولی امام آن بله را که نادرست بود ،نگفتند. شناختن مسیری که امام انتخاب کردند زمانی معلوم ومشخص می شود که امام حسین(ع)ومختصات اورا بشناسیم.
جمله قربانند اندر کیش عشق
ای ابراهیم! ای اسماعیل! ای بندگان ناب من!
شما در عشق تمام بودید ولی تمام عشق شما نبودید.
این جا کرب و بلا است، منای حسین ما و این حسین است،
ذبیح عشق ما!
و آن گاه آسمان خونین می شود …
خدا آن روز نشان خلیل الله را عطا کرد و امروز نشانی دیگر …
ثــــــــارالله…
حسین ذبیح عشق شده و خدا خود خونبهای او:
بالله اگر نبود خدا خونبهای او
عالم نبود درخور نعلین پای او
و آن گاه ابراهیم، اسماعیل و همۀ عرشیان حقیقت این آیه را
عیان می بینند:
«و فدیناهُ بذبحٍ عظیم»
این ابتدا و انتهای عشق است، حسین سلطان عشق و کربلا مذبح عشاق و حسبن فانی در عشق خدا می شود و باقی به بقای او، پس حرم حسین،حرم خدا می شود و آدمی در کربلا حسین را نمی بیند، که خدا را می بیند.
طواف کعبه دیده ام گرد حرم گریده ام
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود
آری!این جاست:
«لا یبقی ملک مقرب و لا نبی مرسل و لا صدیق و لا شهید…»